هستی جون و آبله مرغون خرداد 93

هفته اول خرداد ، دقیقا" دوشنبه 5 خرداد مصادف با 26 رجب (شب مبعث) متوجه شدیم  دختر گلمون هستی جون آبله مرغون گرفته . اتفاقا" چون آخر هفته چند روز تعطیل بود برنامه ریزی کرده بودیم خانوادگی بریم سفر یعنیهفته اول خرداد ، دقیقا" دوشنبه 5 خرداد مصادف با 26 رجب (شب مبعث) متوجه شدیم  دختر گلمون هستی جون آبله مرغون گرفته . اتفاقا" چون آخر هفته چند روز تعطیل بود برنامه ریزی کرده بودیم خانوادگی بریم سفر یعنی ...

هفته اول خرداد ، دقیقا" دوشنبه 5 خرداد مصادف با 26 رجب (شب مبعث) متوجه شدیم  دختر گلمون هستی جون آبله مرغون گرفته . اتفاقا" چون آخر هفته چند روز تعطیل بود برنامه ریزی کرده بودیم خانوادگی بریم سفر یعنی مامان هدی و هستی جون و بابا مسعود از تهران و مادر جون و پدر جون از  مشهد همگی بریم شهسوار(تنکابن) خونه دایی جون و خاله جون های بابا مسعود ، اما مریضی دختر گلم برنامه ما رو به هم زد . فداش بشم دختر گلم خیلی بی حال بود دائم تب داشت بدنش هم پر از دونه  شده بود . به همین خاطر من و بابا مسعود نوبتی مرخصی می گرفتیم و ده روزی عزیز دلم هستی جون تو خونه بود هر از گاهی آخر شب با ماشین یه سر می رفتیم بیرون اما عزیز مامان اصلا" دلش نمی خواست بیاد بیرون می گفت من بیرون نمیام دونه هام دیده می شه ... با کلی خواهش و صحبت راضی میشد . تا بعد از چند روزی خوشبختانه هم دونه هاش خشک شد و هم حال عمومیش بهتر شد و همگی جمعه ظهر رفتیم پارک جاتون خالی بعد از دو هفته تو خونه موندن حسابی چسیبد.