خاطرات هستی جون از تابستان 93
یه تابستون داغ دیگه هم تموم شد و کلی خاطره قشنگ از روزهای خوب زندگیمون به جا گذاشت خدا رو شکر که خوب و بد هر چی بود گذشت اونم با سرعت زیاد که خوب ، البته خوبیاش بیشتر بود و یا ...
یه تابستون داغ دیگه هم تموم شد و کلی خاطره قشنگ از روزهای خوب زندگیمون به جا گذاشت خدا رو شکر که خوب و بد هر چی بود گذشت اونم با سرعت زیاد که خوب ، البته خوبیاش بیشتر بود و یا شاید هم فقط خوبیهاشه که تو ذهنمون باقی مونده ... امیدوارم که زندگیه همه شما دوستان خوبم هم پر باشه از خاطرات خوب و شیرین که کنار خونواده و دوستاتون یادگاری مونده ...
مهمونی دوستانه خونه دوست مامان هدی (مریم جون) و جمع دوستای هم دانشگاهی قدیمی که از شهرهای مختلف دور هم جمع شده بودیم . بچه ها به ترتیب از سمت چپ آقا کسری پسر الهام جون - سنا خانم دختر آسا جون - هستی جون دختر مامان هدی و هدیه کوچولو دختر مهدیه جون .
هستی جون در سیرک عقاب
هستی جون در جشنواره تابستانه مشغول بازی
هستی جون و پرنیا جون مشغول بازی در شهر بازی امیر
هستی جون در پارک ساعی
هستی جون در پارک آب و آتش مشغول اسب سواری