دومین ماه رمضان هستی جون 1391
امسال ماه رمضان اوج گرما تابستون و مرداد ماه بود ، دختر گلم همراه مامان به مهد میرفت البته ...
امسال ماه رمضان اوج گرما تابستون و مرداد ماه بود ، دختر گلم به مهد میرفت البته با ساعت کوتاه تر از 9 صبح تا 2 بعد از ظهر یعنی اوج شیطونی عزیز دل مامان و تا افطار هم یکسره مشغول شیطنت و بازیگوشی ... تازه عاشق سفره افطار هم بود به خصوص بهم ریختن سفره افطار . مامان و بابا شانس میاوردن بعضی از سحرها بیدار نبود وگر نه... به هر حال ماه رمضون خوبی بود به خصوص شب های قدر که دخترم پا به پای مامان و بابا تا سحر رو شب زنده داری می کرد .به خصوص اینکه 2 شب از شب های احیا مسابقات المپیک 2012 هم زمان تا سحر برنامه داشت و عزیزما همراه بابا مشغول تماشا ...
جاتون خالی برای عید فطر رفتیم مشهد ، همون موقع هم چون موهای هستی جون خیلی بلند و بهم ریخته شده بود مامانی زحمت کشید هستی جون رو برای اولین بار برد آرایشگاه و همه اون موهای فرفری و قشنگ دختر گلم رو کوتاه کرد دستش درد نکنه سرش خلوت شد ...
هستی جون روز اول ماه رمضان- خونمون هستی جون آماده رفتن به افطاری
هستی جون آماده پذیرایی از مهمونای افطاری هستی جون روز عید فطر خونه مامان جون
هستی جون و آراد جون (پسر دائی حامد) شب عید فطر