هستی جون و ماجراهای کریر
جاتون خالی یک روز از ساعت 9 صبح تا 12 هستی جون با کریر سواریش مامان رو گذاشته بود سرکار ...
جاتون خالی یک روز از ساعت 9 صبح تا 12 هستی جون با کریر سواریش مامان رو گذاشته بود سرکار ... چند روزی بود وقتی هستی جون رو روی کریر می ذاشتم تا به کارام برسم ناگهان می دیدم سر از زمین و بیرون کریر در آورده ، منم تصمیم گرفتم از این شیطنت هستی جون فیلمی بگیرم تا شب به بابا نشون بدم ... ساعت 9 وقت بازی و تماشای هستی جون بود گذاشتمش روی کریر و خودم هم مشغول فیلم و عکس گرفتن شدم تا ساعت 12 ظهر اصلا" متوجه گذشت زمان نشدم از بس هستی جون اومد بیرون و من دوباره می ذاشتمش روی کریر ...(اینم چند تا از اون عکس ها ) خیلی خوش گذشت جاتون خالی کلی ذوق زدم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی