اولین عید نوروز هستی جون 1390
هستی جون اولین عید نوروز زندگی قشنگش رو در 27 روزگی دید ...
هستی جون اولین عید نوروز زندگی قشنگش رو در 27 روزگی دید ... سال 1390 سال خرگوش اولین نوروز هستی جون در شهر مشهد خونه مامانی و بابایی و در کنار بقیه خانواده خیلی خوش گذشت . هستی جون هم کم کم به محیط اطراف و اعضای خانواده عادت کرده و مامان هم با بچه داری کنار اومده بود البته با کمک مامانی و خاله جون ها و مادرجون و ... لحظه سال تحویل ساعت 2 و 45 دقیقه صبح بود . هستی جون بغل خاله جون ندا خیلی هوشیار و شارژ سال جدیدش رو آغاز کرد و تا دو ساعت بعدش هم تصمیم خوابیدن نداشت به همین دلیل خاله جونی ها هم همراش بیدار بودن ... صبح که همه بیدار شدن هستی جون در حال خواب عیدی هاش رو از مامانی و بابایی و خاله جونی هاش گرفت ... روز اول عید رو برای دست بوسی رفتیم خونه پدر جون و مادر جون ، کلی هم عیدی گرفتیم خیلی خوش گذشت .عمو جون هم خیلی زحمت کشیدن ، دستشون درد نکنه هستی هم کلی عکس گرفت...برای نهار همگی با هم رفتیم خونه مامان جون (مامان مامانی ) و بقیه خانواده مثل دایی حامد و آراد جون ( پسر دایی حامد ) و زن دایی جون اونجا عیدی هاشون رو به هستی جون دادن دستش درد نکنه ... کل تعطیلات رو یا مهمونی بودیم یا مهمون میومد خلاصه هستی خانم حسابی بغلی شد ، سیزده به در هم همگی رفتیم باغ دایی حامد تولد خاله جون ندا رو هم اونجا گرفتیم ، هوا کمی سرد و بارونی بود ... کل روز رو خاله حوریه مراقب هستی جون بود دستش درد نکنه ... جاتون خالی ...
هستی جون کنار اولین سفره هفت سین ( سال خرگوش 1390)
هستی جون روز اول عید رفت دست بوسی خونه پدر جون و مادر جون
هستی جون در زادروز یک ماهگی (سوم فروردین 1390 )
سیزده فروردین باغ دایی حامد (هوای سرد و بارونی )