هستی جون و عید غدیر آبان 1392
عید غدیر امسال پنج شنبه دوم آبان بود ، جاتون خالی رفتیم مشهد ، آخه مامان هدی هستی جون سید هست و این روز باباییخونشون مهمونی دارن .
عید غدیر امسال پنج شنبه دوم آبان بود ، جاتون خالی رفتیم مشهد ، آخه مامان هدی هستی جون سید هست و این روز بابایی خونشون مهمونی دارن فامیل هم مثل همیشه برای دیدن بابایی و عرض تبریک میان خونشون ، ما هم برای عرض تبریک خونه چند تا بزرگترای فامیل میریم به خصوص دیدن عموجون های مامان هدی،خلاصه از صبح تا آخر شب بیابرو داریم و حسابی مشغولیم و خوش می گذره. هستی جون عزیز گلم دیگه می دونه بریم مشهد حسابی سرش شلوغ می شه و مهمون بازی و خوشحالی، از صبح اول وقت آماده شد و همراه ما... جاتون خالی.
جمعه فردای عید خاله نداجون و عمو عباس ما رو برای اولین بار خونشون دعوت کردن واقعا" خیلی زحمت کشیده بودن دستشون درد نکنه خیلی خیلی خوش گذشت ، آخر شب هم دوباره برگشت به طرف خونمون و کارو زندگی در تهران .
هستی جون خونه خاله جون ندا
هستی جون در قطار موقع برگشت به خونمون تهران