هستی جون در مراسم محرم و صفر 1392

محرم و صفر امسال هم گذشت و هستی جون عزیز ما یکسال بزرگتر شد و در این ایام با امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا هم بیشتر آشنا شد و ...

محرم و صفر امسال هم گذشت و هستی جون عزیز ما یکسال بزرگتر شد. در این ایام با امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا هم بیشتر آشنا شد و دومین ماه محرم و صفر زندگیش رو تجربه کرد.امسال هم به لطف خدا ما تونستیم مثل سالهای قبل تعطیلات شهادت امام حسین (ع) رو بریم مشهد و مراسم عزاداری رو اونجا کنار خانواده هامون برگزار کنیم و ایام آخر صفر شهادت امام رضا (ع) هم مشهد بودیم جای همتون خالی مشهد تو این ایام خیلی با شکوه تر و با حال و هواست . مامانی روزهای آخر صفر رو خونشون مراسم روضه خونی دارن ما هم 3 روز آخر روضه هاشون مشهد بودیم ، عزیز دلم هستی خانوم تو این مراسم کلی کمک کرد،پذیرایی می کرد،دیدنی ... همه فامیل که مدت بیشتری دختر گلم رو ندیده بودن تعجب و تعریف می کردن که ماشاا... هستی جون چه قدر بزرگ و خانوم شده دیگه به خاله جون هاش کمک می کنه. البته وسطای مراسم با آراد جون و آلینا جون به همراه بچه های دیگه فامیل غوغایی برا مینداختن... روز شهادت امام حسن (ع) مادرجون شله زرد نذری می پزن که امسال هستی خانوم در تزئین چندتایی از نذری ها کمکمون کرد .(که البته آخر کار اون ظرف هایی که دخترم تزئین کرده بود سهم خودمون شد و خیلی هم بهمون چسبید).

هستی در حال عزاداری برای امام حسین (ع) در مجلس مردونه کنار بابائی

هستی جون بعداز مراسم عزاداری به همراه چادری که مامانی جایزه حفظ سوره هاش براش دوختن

هستی جون مشغول تزئین شله زرد نذری خونه مادرجون

هستی جون و جایزه هایی که مادر جون (شال و کلاه که خودشون بافتن) و پدر جون (چراغ خواب جادویی) برای حفظ سوره بهش دادن